پایان نامه کارشناسی ارشد فقه،الهیات و معارف اسلامی با عنوان بررسی،شرح و تفسیر «فاعلیت بالعنایه» و «فاعلیت بالتجلی» ،مبانی آنها در دستگاه فلسفی مشائین و حكمت متعالیه و وجوه اشتراك و افتراق آنها
چكیده :
یكی از پرسشهای نخستین در باب نظام هستی به منشا و سرچشمه موجودات مربوط میشود. حكما با وجود وحدت نظر در اصل فاعلیت خدا در نحوه صدور موجودات از او آراء گوناگونی ابراز نمودهاند كه یكی از آن آراء به نام «فاعلیت بالعنایه» و دیگر به نام «فاعلیت بالتجلی» موسوم گشته است.«فاعلیت بالعنایه« و «فاعلیت بالتجلی» دو تفسیر مختلف از نحوه صدور موجودات از مبدأ عالم وجود هستند. فارابی و ابن سینا معتقدند كه واجب تعالی به خودش علم دارد و این علم به خود موجب شكلگیری صور موجودات در عالم ازل میگردد و در مرحله دوم از همان علم با همان ترتیب، موجودات عالم اعیان صادر میگردد. اما چون حق متعال واحد و بسیط است لذا اولین موجود صادر از او واحد خواهد بود.
چیزی كه در قالب «قاعده الواحد» آن را تعبیر و تفسیر میكنند. این موجود اول كه از حق صادر شده عقل است. و سه جهت در او قابل فرض است. یكی نسبتش به وجود حق تعالی. دیگر نسبتش به وجود خویش و دیگری ماهیت یا امكانش و چون منشأ خلقت تعقل است لذا با تعقل هر یك، موجود مسانخ آن صادر میگردد: 1- عقل 2- نفس فلك 3- فلك اقصی. سیر نزولی به همین ترتیب ادامه مییابد. اما در سلوك فكری ملاصدرا دیگر سخن از آن صور ارتسامی نیست. بلكه واجب تعالی موجود بسیطی است كه علم به خودش دارد. (علم اجمالی در عین كشف تفضیلی) از این موجود بسیط نخستین موجود افاضه میگردد. همان صادر نخست همه به جهت معلولیتش دارای سه جهت است:
1- نسبتش به وجود حق تعالی 2- نسبتش به وجود خویش
3- فقر ذاتی، با علم به هر كدام از آن سه اعتبار، معلول مسانخ آن صادر میگردد.
به همین صورت سلسله موجودات شكل میگیرد:از این جهت تفاوت جوهری «فاعلیت بالعنایه» با «فاعلیت بالتجلی» در مداخله صور ارتسامی در «فاعلیت بالعنایه» است.نوشتار حاضر ضمن بررسی جداگانه و شرح و تفسیر هر از «فاعیت بالعنایه» و «فاعلیت بالتجلی» و مبانی آنها در دستگاه فلسفی مشائین و حكمت متعالیه، وجوه اشتراك و افتراق آنها را مورد بحث و ارزیابی قرار داده و به بررسی برخی شبهات و اعتراضات آن پرداخته است.
واژگان كلیدی:
ابن سینا
ملاصدرا
نظریه فیض
فاعلیت بالعنایه
فاعلیت بالتجلی
نظام هستی از دیدگاه حكما
بررسی تاریخی مسأله
فلاسفه قدیم دو نوع فعل و تاثیر در جهان شناسایی كردهاند: یكی فعل ارادی كه از موجودات ذی شعور صادر میشود كه با اختیار خود فعل را انجام میدهند. مثل افعال اختیاری انسان و دیگری فعل و تاثیری كه از موجودات غیر ذی شعور صادر میگردد كه همواره یكنواخت و بی اختلاف است.آنان برای هر یك از موجودات جسمانی، طبیعت خاصی قائل بودهاند كه ذاتاً اقتضای ویژهای دارد. از جمله عناصر اربعه (آب، خاك، آتش و هوا) كه هر یك از آنها را مقتضی مكان خاصی هستند. بدین ترتیب سقوط سنگ از بالا به پایین، بالا رفتن شعله آتش را توجیه نموده و طبیعت را مبدأ حركت معرفی كردهاند.با عنایت به اینكه گاهی حركات و آثاری بر خلاف اقتضای طبیعت اشیاء، در آنها پدید میآید نظیر بلند شدن گرد و غبار، اثر وزش باد، لذا قسم سومی از افعال را به نام فعل قسری اثبات نمودهاند.
و آن را به طبیعت مقسور نسبت دادهاند. و معتقد بودهاند كه گرد و غبار با حركت قسری به سوی آسمان بلند میشود و با حركت طبیعی به سوی زمین باز میگردد. در مورد چنین فعلهایی اعتقاد بر این بوده است كه آنها دوام نخواهند داشت.از طرف دیگر گاهی ممكن است كه فاعل با ارادهای در اثر تحریك و تسلط فاعل قویتر از خود بر خلاف خواست و اراده خود حركت نماید. از این رو قسم چهارمی به نام «فاعل بالجبر» به اقسام فاعل افزودند.بعدها حكمای اسلامی با تعمق بیشتر، انواعی دیگر از فاعلهای ارادی را به اقسام فاعل اضافه نمودند. آنها نخست فاعل ارادی را دو قسم كردند.یكی «فاعل بالقصد» و دیگری «فاعل بالعنایه» .
دلیل تقسیم بندی فاعل ارادی به دو قسم مذكور این بود كه گاهی فاعل برای فعل نیاز به انگیزهای زائد بر ذاتش دارد. مثل انسانی كه با اراده خویش از مكانی به مكان دیگر حركت میكند. این قسم را «فاعل بالقصد» نام نهادند كه متكلمان فاعلیت حق متعال را از این قسم دانستند. ولی گاهی فاعل برای اینكه فعل از او صادر گردد نیاز به پدید آمدن انگیزهای ندارد، بلكه به محض تصور فعل، فعل از او صادر میگردد و این قسم را «فاعل بالعنایه» نامیدند. مثل انسانی كه در بالای شاخه بلندی ایستاده است به محض تصور سقوط، سقوط مینماید. فلاسفه مشاء فاعلیت حق متعال را در نظام آفرینش و در افعالش از این قسم شمردند.
سپس فلاسفه اشراق، نوع دیگری از فاعل اختیاری را مطرح نمودند. كه در این نوع فاعلیت علم تفضیلی به فعل عین خود فعل است. مثل علم تفضیلی انسان به صور ذهنی خود كه عین همان صورتهاست و قبل از تحقق آن فاعل فقط علم اجمالی به فعل دارد كه عین علم به ذات فاعل است. چنین فاعلی را «فاعل بالرضا» نامیدند و فاعلیت حق تعالی در افعالش از این قسم معرفی كردند.صدر المتألهین با الهام از سخنان عرفا، وحی و مكاشفات، قسم دیگری را به نام «فاعل بالتجلی» به اقسام فاعل افزود، فاعلی كه علم تفضیلی به فعل در مقام ذات خویش دارد،
علم تفضیلی كه عین عالم اجمالی به ذات خویش است، ایشان فاعلیت الهی را از این قسم دانست و برای اثبات آن از مبانی فلسفه خود استمداد جست.در نهایت فلاسفه اخیر «فاعل بالتسخیر» را نیز اثبات كردند، كه با انواعی از فاعلها قابل جمع است. این قسم به این دلیل شناسایی شد كه گاهی دو فاعل در طول همدیگر بر انجام كاری موثر هستند و فاعل بعدی كاری را به وسیله فاعل قریب انجام میدهد. مثل قوای بدنی كه افعالش را از قبیل هضم و جذب و غیره با تسلط و تسخیر نفس انجام میدهد. (النفس فی وحدتها كل القوی) از این جاست كه برخی فلاسفه مثل حاج ملا هادی سبزواری در كتب خویش فاعلها را به هشت قسم تقسیم بندی كردهاند، گرچه ملاصدرا در كتبش از جمله در اسفار فقط به شش قسم فاعل اشاره نموده است.
دانلود در ادامه مطلب